کیمیاگر

بشنو از نی چون حکایت می کند....

آمدی جانم به قربانت استاد شهریار


آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟

آمدی جانم به قربان ولی حالا چرا ؟

نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی

عمر ما ار مهلت امروز و فردای تو نیست

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم

وه که با این عمر های کوته بی اعتبار

آسمان چون جمع مشتاقان ، پریشان می کند

شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر

بی مونس و تنها چرا ؟

بی وفا بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا ؟

سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا ؟

من که یک امروز مهمان توام فردا چرا ؟

دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا ؟

این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا ؟

درشگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا ؟

راه عشق است این یکی بی مونس و تنها چرا ؟

تنها چرا ؟ حالا چرا ؟

 

از زنده یاد استاد شهریار

+ نوشته شده در  یک شنبه 27 شهريور 1390برچسب:,ساعت 16:23  توسط مهدی 

جملاتی از جبران خلیل جبران

و کدامین ثروت است که محفوظ بدارید تا ابد؟
آنچه امروز شما راست ، یک روز به دیگری سپرده شود.
پس امروز به دست خویش عطا کنید ، باشد که شهد گوارای سخاوت ، نصیب شما گردد ، نه مرده ریگی وارثانتان.

اگر گام در معبدی نهادی تا اوج فروتنی و هراس خود را اظهار کنی ، برای همیشه برتری کسی نسبت به کس دیگر نخواهی یافت . برای تو کافی است که گام در معبدی نهی ، بی آنکه کسی تو را ببیند

هنگامی که در سکوت شب گوش فرا دهی خواهی شنید که کوهها و دریاها و جنگلها با خود کم بینی و هراس خاصی نیایش می کنند

چون عاشقی آمد، سزاوار نباشد این گفتار که : خدا در قلب من است ، شایسته تر آن که گفته آید : من در قلب خداوندم.

زجر کشیده ! تو آنگاه به کمال رسیده ای که بیداری در خطاب و سخن گفتنت جلوه کند

اندوه و نشاط همواره دوشادوش هم سفر کنند و در آن هنگام که یکی بر سفره ی شما نشسته است ، دیگری در رختخوابتان آرمیده باشد.شما پیوسته چون ترازویید بی تکلیف در میانه اندوه و نشاط

بسیاری از دین ها به شیشه پنجره می مانند.راستی را از پس آنها می بینیم، اما خود، ما را از راستی جدا می کنند

چه زیباست هنگامی که در اوج نشاط و بی نیازی هستی دست به دعا برداری

حاشا که آواز آزادی از پس میله و زنجیر به گوش تواند رسید و از گلوگاه مرغان اسیر

چه ناچیز است زندگی کسی که با دست هایش چهره خویش را از جهان جدا ساخته و چیزی نمی بیند، جز خطوط باریک انگشتانش را

نیازهای انسان در حال دگرگونی است و تنها چیزی که دگرگون نمی شود عشق به اوست ؟ زیرا عشق او باید پاسخگوی نیازهایش باشد

اگر کار و کوشش با محبت توام نباشد پوچ و بی ثمر است ، زیرا اگر شما با محبت به تلاش برخیزید ، می توانید  ارواح خویش را با یکدیگر گره بزنید و آنگاه همه شما با خدای بزرگ پیوند خورده اید

ذات آدمی اقیانوسی است خارج از محدوده وزن و سنجش . ذات خود را شکوفا می سازد مانند گلی با گلبرگهای  غیر قابل شمارش

در پهنه ی پندار و خلسه ی خیال ، فراتر از پیروزیهای خود بر نشوید ، و فروتر از شکستهای خود نروید

برادرم تو را دوست دارم ، هر که می خواهی باش ، خواه در کلیسایت نیایش کنی ، خواه در معبد، و یا در مسجد . من و تو فرزندان یک آیین هستیم ، زیرا راههای گوناگون دین انگشتان دست دوست داشتنی “یگانه برتر ” هستند ، همان دستی که سوی همگان دراز شده و همه آرزومندان دست یافتن به همه چیز را رسایی و بالندگی جان می بخشد

+ نوشته شده در  یک شنبه 27 شهريور 1390برچسب:,ساعت 16:22  توسط مهدی 

به 3 چیز تکیه مکن...

به سه چیز تکیه نکن ، غرور، دروغ و عشق.آدم با غرور می تازد،با دروغ می بازد و با عشق می میرد (دکتر علی شریعتی)

+ نوشته شده در  یک شنبه 27 شهريور 1390برچسب:,ساعت 16:19  توسط مهدی 

کویر

شبِ کویر، این موجودِ زیبا و آسمانی که مردم شهر نمی شناسند. آن چه می شناسند شب دیگری است؛ شبی است که از بامداد آغاز می شود. شب کویر به وَصف نمی آید. آرامشِ شب که بی درنگ با غروب فرا می رسد _ آرامشی که در شهر از نیمه شب، درهم ریخته و شکسته می آید و پریشان و ناپایدار _ روز زشت و بی رحم و گذران وخفه ی کیور میمیرد و نسیم سرد و دِل اَنگیز غروب، آغاز شَب را خبر می دهد.


…آسمان کویر، این نخلستانِ خاموش و پر مهتابی که هر گاه مشتِ خونین و بی تاب قلبم را در زیر باران های غیبی سکوتش می گیرم و نگاه های اسیرم را هم چون پروانه های شوق در این مزرعِ سبز آن دوست شاعرم رها می کنم. ناله های گریه آلود آن روح دردمند و تنها را می شنوم. ناله های گریه آلود آن امام راستین و بزرگم را که هم چون این شیعه ی گم نام و غریبش، در کنار آن مدینه پلید و در قلب آن کویر فریاد، سر در حلقوم پاه می بُرد و می گریست. چه فاجعه ای است در آن لحظه که یک مرد می گِرید!…چه فاجعه ای….

« کویر »
نوشته ی دکتر علی شریعتی

+ نوشته شده در  یک شنبه 27 شهريور 1390برچسب:,ساعت 16:13  توسط مهدی 

خانه ی خدا نزدیک ماست.......

کسی که بهشت را بر زمین نیافته است

آن را در آسمان نیز نخواهد یافت

خانه ی خدا نزدیک ماست

و تنها اثاث آن ، عشق است....

+ نوشته شده در  یک شنبه 27 شهريور 1390برچسب:,ساعت 16:11  توسط مهدی 

وصف شریعتی

بعضی ها می شوند دریا،بعضی ها می شوند کوزه های آبی که از دریا برایمان آب می آورند کوز های رنگین ، به رنگ شعر و موسیقی و فیلم و عکس و مجسمه و نوشته و…
بعضی هامی شوند چشمه وبعضی ها می شوند کوزه هایی که …
بعضی ها رود و …
بعضی ها باران
و
.
.
و شریعتی از جنس باران های تند و کوبنده ی بیابانی بود ! از جنس دریاهایی که کنار کویر موج می زنند و از جنس چشمه هایی که زمزم می شوند تا برای همیشه از او آب برداریم برای ابد

+ نوشته شده در  یک شنبه 27 شهريور 1390برچسب:,ساعت 16:8  توسط مهدی 

از شریعتی

· وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است

· دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند

· اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است

· اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم . این زندگی من است

· وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم

· hگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه ای ‌ای را بالا ببری

دکتر علی شریعتی

+ نوشته شده در  یک شنبه 27 شهريور 1390برچسب:,ساعت 16:3  توسط مهدی 

دوچیز مدهوشم میکند.......

دوچیز مدهوشم میکند: ابی اسمانی که میبینم و میدانم که نیست و خدایی که نمیبینم و میدانم که هست ...

+ نوشته شده در  پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:,ساعت 15:47  توسط مهدی 

حساب کتاب

چه ” بی حساب ” می بخشی و چه ” با حساب “ تسبیح ات می گویم .

۳۳ مرتبه سبحان الله ، ۳۴ مرتبه الله اکبر ، ۳۳ مرتبه الحمدلله

+ نوشته شده در  پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:,ساعت 15:41  توسط مهدی 

یک عکس وچند جمله از دکتر شریعتی

*- ترجیح میدهم با کفشهایم در خیابان راه بروم و به خدا فکرکنم تا این که در مسجد بشینم و به کفشهایم فکر کنم.

*- زنده بودن را به بیداری بگذرانیم که سالها به اجبار خواهیم خفت.

*- وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغ می کند پرهایش سفید می ماند،ولی قلبش سیاه میشود.دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است.

*- چاپلوسی یونجه لطیفی است برای دراز گوشان دمبه دار خوشحال

*- مگر نمی دانی بزرگترین دشمن ادمی فهم اوست؟تا می توانی خر باش تا خوش باشی.

*- کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود ،آن هم به سه دلیل ؛

اول آنکه کچل بود،

دوم اینکه سیگار می کشید و

سوم - که از همه تهوع آور بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت. !...

چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم ،آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه خودم زن داشتم ،سیگار می کشیدم و کچل شده بودم

*-اگر مثل گاو گنده باشی،میدوشنت، اگر مثل خر قوی باشی،بارت می کنند، اگر مثل اسب دونده باشی،سوارت می شوند.... فقط از فهمیدن تو می ترسند.

+ نوشته شده در  پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:,ساعت 15:27  توسط مهدی 

خدایا

خدایا به من کمک کن که وقتی می خواهم درباره ی راه رفتن کسی قضاوت کنم کمی با کفشهای او راه بروم ...

+ نوشته شده در  پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:,ساعت 15:24  توسط مهدی 

دکتر شریعتی

خداوندا ... مرا به بزرگی چیزهایی که داده ای آگاه و راضی کن!

تا کوچکی چیزهایی که ندارم آرامشم را برهم نریزد ...

 

دکتر شریعتی

 

جملات زیبا گیله مرد

+ نوشته شده در  پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:,ساعت 14:56  توسط مهدی 

حدیث نامکرر عشق

حدیث نامکرر عشق

جملات زیبا گیله مرد

+ نوشته شده در  پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:,ساعت 14:54  توسط مهدی 

خدا در هر لحظه باتوست تو نیز با او باش

دلي را نشکن شايد خانه ي خدا باشد
کسي راتحقير نکن شايد محبوب خدا باشد
از کمکي دريغ نکن شايد کليد بهشت باشه
سرنماز اول وقت حاضر شو

شايد آخرين ديدارت با خدادر زمين باشد

+ نوشته شده در  چهار شنبه 23 شهريور 1390برچسب:,ساعت 16:26  توسط مهدی 

چسب زخم

 

 
تمام چسب زخم هایت را هم که بخرم

باز نه زخمهای تو خوب میشود

نه زخمهای من...
+ نوشته شده در  دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:,ساعت 22:58  توسط مهدی 

اى خداوند

 اى خداوند

 بيامرز آن گناهان مرا، كه تو از من داناتر به آنها هستى .

اگر بار ديگر مرتكب شدم تو نيز بار ديگر از من درگذر.

             اى خداوند

اگر با خود وعده كرده ام كه در طاعت تو قصور نكنم

 و به وعده خويش وفا ننموده ام ، مرا ببخش .

             بارخدايا

اگر به زبان به تو تقرب جسته ام و به دل خلاف آن كرده ام ، بر من مگير.

             اى خدا

بيامرز براى من هر اشارت كنايه آميز را كه به گوشه چشم كرده ام

و هر سخن نابجا را كه از دهانم جسته است

 و نيز خواهشهاى دل و لغزشهاى زبانم را.

               امام علی(ع)

+ نوشته شده در  دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:,ساعت 22:57  توسط مهدی 

حقیقت درون

گناهی که پشیمانی بیاورد بهتر از عبادتی ست که غرور بیاورد...

+ نوشته شده در  دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:,ساعت 22:57  توسط مهدی 

بخوان و بدان

اگر قادر نيستي خود را بالا ببري همانند سيب باش تا با افتادنت انديشه‌اي را بالا ببري

+ نوشته شده در  دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:,ساعت 22:53  توسط مهدی 

خدایا

خدایا

اگر بناست بسوزیم طاقتمان ده

و اگر بناست بسازیم قدرتمان ده

+ نوشته شده در  دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:,ساعت 22:50  توسط مهدی 

۲ چیز است که افسونم می کند...

در بیکرانه ی زندگی ۲ چیز است که افسونم می کند
آبی آسمان که میبینم و می دانم که نیست
و خدایی که نمیبینم و میدانم که هست.

+ نوشته شده در  دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:,ساعت 22:50  توسط مهدی 

دوس دارم از خدا بخوام

دوست ندارم مثله همه از خدا بخوام که توی زندگی هیچ غمی نباشه، چرا که شادیها در کنار غمهاست که معنا پیدا میکنه و زیبا میشه. تنها از خدا میخوام قدرتِ درکِ حضورش رو توی لحظه های زندگی به همه ی مخلوقاتش عطا کنه، که اون وقته که هیچ مشکلی توان شکستن ما رو نداره.

+ نوشته شده در  دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:,ساعت 22:47  توسط مهدی 

گر خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو

چقدر سخت است همرنگ جماعت شدن وقتی جماعت خودش هزار رنگ است…

+ نوشته شده در  دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:,ساعت 22:44  توسط مهدی 

یه تفاوت مهم

چه تفاوت آشکاری است بین

هوسی که لذتش می رود و پشیمانیش می ماند

و طاعتی که رنجش می رود و پاداش ابدی دارد . . .

+ نوشته شده در  دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:,ساعت 22:44  توسط مهدی 

زندگی

زندگی در اعماق امن است

اما زیبا نیست!

ماهیانی که در اعماق زندگی می‌کنند

صید نمی‌شوند

اما طلوع آفتاب را هم نمی‌بینند ...

+ نوشته شده در  دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:,ساعت 22:43  توسط مهدی 

گفتگوی مجنون با خدا

يک شبي مجنون نمازش را شکست          بي وضو در کوچه ليلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود          فارغ از جام الستش کرده بود

سجده اي زد بر لب درگاه او                  پر زليلا شد دل پر آه او

گفت يا رب از چه خوارم کرده اي           بر صليب عشق دارم کرده اي

جام ليلا را به دستم داده اي                    وندر اين بازي شکستم داده اي

نشتر عشقش به جانم مي زني                 دردم از ليلاست آنم مي زني

خسته ام زين عشق، دل خونم مکن              من که مجنونم تو مجنونم مکن

مرد اين بازيچه ديگر نيستم                         اين تو و ليلاي تو ... من نيستم

گفت: اي ديوانه ليلايت منم                          در رگ پيدا و پنهانت منم

سال ها با جور ليلا ساختي                        من کنارت بودم و نشناختي

عشق ليلا در دلت انداختم                          صد قمار عشق يک جا باختم

کردمت آواره ی
 صحرا نشد                       گفتم عاقل مي شوي اما نشد

سوختم در حسرت يک يا ربت                      غير ليلا برنيامد از لبت

روز و شب او را صدا کردي ولي                 ديدم امشب با مني گفتم بلي

مطمئن بودم به من سرميزني                       در حريم خانه ام در ميزني

حال اين ليلا که خوارت کرده بود                 درس عشقش بيقرارت کرده بود

مرد راهش باش تا شاهت کنم                      صد چو ليلا کشته در راهت کنم
+ نوشته شده در  دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:,ساعت 22:10  توسط مهدی 

زندگی رانخواهیم فهمیداگر ...

زندگی رانخواهیم فهمیداگرازهمه گل های سرخ دنیا متنفرباشیم فقط چون درکودکی وقتی خواستیم گل سرخی بچینیم خاری دردستمان فرورفته است؟

+ نوشته شده در  دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:,ساعت 22:9  توسط مهدی 

از بزرگی پرسیدند که ...

از بزرگی پرسیدند زندگی خود را بر چند اصل بنا کردی؟

فرمود چهار اصل ....

دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد پس آرام شدم

دانستم که خدا مرا میبیند پس حیا کردم

دانستم که کار مرا دیگری انجام نمیدهد پس تلاش کردم

دانستم که پایان کارم مرگ است پس محیا شدم ...

+ نوشته شده در  دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:,ساعت 22:8  توسط مهدی 

برترین نوع ایمان

برترین نوع ایمان آن است که بدانی هر جا هستی خدا با توست . . .

 
+ نوشته شده در  دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:,ساعت 22:8  توسط مهدی 

شکایت

کسی که از سرنوشت خود شکایت می کند از کوچکی و ناچیزی روح خود شکایت کرده است . . .

+ نوشته شده در  دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:,ساعت 22:7  توسط مهدی 

جملات قشنگ

-آنچه را محکوم می کنی از دست می دهی و هر چه را باور کنی به دست می آوری

-هر وقت در سخت ترین شرایط زندگی گیر کردی فقط بگو:خدایا باید چه درسی از این وقایع بگیرم

-هر چه بیشتر تلاش کنی شانس بشتری برای موفقیت داری

-لطف خدابیشتر از جرم ماست

+ نوشته شده در  دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:,ساعت 22:7  توسط مهدی 

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد